جدول جو
جدول جو

معنی زنا گو - جستجوی لغت در جدول جو

زنا گو
گاوی که شاخ زند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنگو
تصویر زنگو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زنانگی
تصویر زنانگی
زن بودن، کارهای مخصوص به زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثناگو
تصویر ثناگو
ستایشگر، مداح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بدگو، بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
(گِ نِ گُ)
هانری د (1609- 1676 میلادی). مستوفی و وزیر دادگستری لوئی چهاردهم
لغت نامه دهخدا
(خَرْ، رَ کُ)
ثناگوی. مداح. دعاگو. ستایشگر. حامد. ستاینده:
من ثناگوی بزرگانم ومداح ملوک
خاصه مدحتگر آن راد عطابخش کریم.
فرخی.
نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد
نه خیرخیر ثنا گوی او شد آن لشکر.
فرخی.
دیوان شاعران مقدم بر این گو است
دیوان شاعران ثناگوی رو بیار.
فرخی.
سوزنی پیر ثناگوی تو است
چو کند مدح تو انشاء و نشید.
سوزنی.
این ثناگوی تو که سینۀ خود
صدف لؤلؤ حکم دارد.
سوزنی.
ثنای تو ناگفته غبنی است فاحش
مبادا ثناگوی صدر تو مغبون.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اسپغول باشد که بعربی بذرقطونا گویند. (برهان) (غیاث) (ناظم الاطباء) (الفاظ الادویه). و رجوع به اسپغول و اسبغول و اسفرزه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنا گوش
تصویر بنا گوش
نره گوش، شقیقه، پس گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا گر
تصویر بنا گر
والاد گر سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بد زبان، بدگو
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که در آب شنا کند آبورز آشناور سباح جمع شناگران. یا شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار گرفته اند و ساختمان بدن آنها با که با زندگی دریایی خو زندگی در آب سازش یافته است قطاسها آب بازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناگو
تصویر ثناگو
مداح ستایشگر، دعاگوی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی سوسک
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی که از زخم تراوش کند
فرهنگ گویش مازندرانی
زندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو شیرده
فرهنگ گویش مازندرانی
آب زرد رنگی که از ماست جدا شود ۲زنبوری درشت و سیاه رنگ که
فرهنگ گویش مازندرانی